- سکوت عشق (36)
1
این سکوت عشق ، فرجامی به جز سردی ندارد
داستانی جز غم و اندوه و شب گردی ندارد
گرچه اول بود قرارش ، شور و شوق و بیقراری
دل شود بیمار و عشق ، سودای همدردی ندارد
2
این سکوت عشق، قاتل می شود، رحمی ندارد
تکیه گاهش دیگر آن . آسایش و نرمی ندارد
دست های مهربانش ، لطف و دل گرمی ندارد
وعده هایش می شود پوچ و از آن شرمی ندارد
3
این سکوت عشق، گاهی رفتنی رو به زوال است
بلکه خشکیدن و پوسیدن این تازه نهال است
گرچه امیدش از اول، شوق دیدار و وصال است
این چنین نامهربانی . در میان راه ، سوال است
4
این سکوت عشق، همچون دعوتی رو به جنون است
دل دلداده و دلدار . همه آغشته به خون است
بابک #Bakia باکیا
سکوت ,عشق، ,سکوت عشق، منبع
درباره این سایت