. طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار که در برابر چشمی و غایب از نظری هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری کلاه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استفاده از Smart Sharpen خبر های جدید rineMille گل سنگ مدل کفش Klogy استاد محمدرضا شجریان سلام بهورز دانلود فایل تحقیق مقاله نرم افزار کتاب برنامه armandnet.com